طالب مرا بُکش، توبُکش
بین من و تو اتفاقها قاتل اند
من مرگ مستقیم زخمهای ناسورم
جور مرا تو بَکش، تو بُکش
از پرنده که احتمال پریدن است
آسمان را بگیر، توبگیر
تکلیف چشمهای مرا روز روشن نمیکند
آتش بزن ،تو بزن
این دردها دنبال در نیست
مرا بهرهای خودم ول نکن
نبردارم از برادری برادر
ایندستها مشتاق دوستیست
بفشارمم!
چشمهایم راببند
می ترسمم!
بعدا مرابکُش