رفتن به نوشته‌ها

برچسب: شعر سپید افغانستان

شعری از”من هم آدمم”

هر چیز اقتضای خودش را دارد

تیر برای رهاشدن از چِله

تفنگ، مقام گیتار‌ ست در موسيقى

و طالب  در همین راستا

رهبر ارکستری‌ست 

که پشت کرده به مردم 

می‌خواهد دنیا را به وجد آورد

رنجرهای سبز هم آمده‌اند

که بترسند بچه‌ها

و بفرستد پیرمردی

فحش‌های رکیک  به کاخ ریاست جمهوری

هر چیز اقتضای خودش را دارد

مثلن

چاقو تنها برای پوست کندن میوه نیست

می‌توانی بنشانی در سینه‌ام

عمیق‌تر 

کاری‌تر

دوستانه‌تر

که اقتضای تو این‌ست


شعر مصطفا صمدی از مجموعه من هم آدمم

جیب پُر پول

دوستت دارم

با دو چشم باز

و معتقدم: 

ازعشق آب می‌خورد زندگی

اما پدرم

پدرم همیشه می‌گوید:

زندگی برای ادامه، جیب پُر پول می‌خواهد

نه دلیل عاشقانه

جهان

‍ ‍ جهان می‌تواند نابرابرى کند
غُصه‌ای را به سومالی گره بزند
موشکی را به فلسطین
می‌تواند
زیر جهنم مرگیِ برمه دستخط بگذارد
بگذارد شویى در بُرج العرب
یا فنجانى چای سبز
روى میز میلیونرى در دل اقیانوس
جهان مانکنی‌ست در شانزه لیزه
گُرگی‌ست در وال استریت
زنی‌ست در کابل
که روسری‌اش در باد می‌سوزد
جهان می‌تواند نابرابرى کند
می‌تواند جهان
تو هم می‌توانی
می‌توانى به جان جهان
جهانِ این شعر بیفتى
که فُرم خوبی ندارد
و مثل من که سال‌هاست
فُرم خوبی ندارم
دست و دلش می‌لرزد


شعر مصطفا صمدی از مجموعه من هم آدمم

جهان

این شعر به زبان انگیسی